هوا بس ناجوانمردانه سرد است!!!
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت سرها در گريبان است کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند که ره تاريک و لغزان است وگر دست محبت سوي کسي يازي به کراه آورد دست از بغل بيرون که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سينه مي ايد برون ، ابري شود تاريک چو ديدار ايستد در پيش چشمانت نفس کاين است ، پس ديگر چه داري چشم ز چشم دوستان دور يا نزديک ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چرکين هوا بس ناجوانمردانه سرد است … اي دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد تگرگي نيست ، مرگي نيست صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم حسابت را کنار جام بگذارم چه مي گويي که بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟ فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين درختان اسکلتهاي بلور آجين زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است. . . .
مهدی اخوان ثالث
برچسب : نویسنده : mmasoomeh2009a بازدید : 73