Love

پاییز بود یا عید نمیدانم؟
آدم عاشق که فصل و زمان نمیداند.
فقط میدانم در بین اینهمه تنهایی تو آمدی.مثل باران که همیشه می آید.
راستی گفته بودم صدای پای تو همان صداری باران است و حضور تو عطر زمین باران خورده را برایم تداعی می کند؟
کاش زودتر می آمدی کاش همیشه بیایی کاش همیشه باشی و چشمانم به روی دلپذیر تو باز شود.می آیی آیا؟
داشتن تو همان وسوسه خوردن سیب است که روز ازل پدرم را دچار خود کرد.دوستت دارم اما دوست داشتن تو کم است باید جزئی از وجود تو باشم شاید این وجود تشنه سیراب گردد.